کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : غزل    

هلالِ از مه و خورشید، زیباتر! برادرجان           بتاب از نوک نی بر محمل خواهر! برادرجان

جـمـال بـی‌مـثـال کـبـریـا! وجه‌الله اعظم           چرا بستی نقاب از خون و خاکستر؟ برادرجان


فراموشم نکردی ای تنت افتاده در صحرا           به استقبال خواهر آمدی با سر، برادرجان

به جبران عنایات امیرالمـؤمنین، کـوفـه           تصدّق می‌دهد بر آل پیغمبر، برادرجان

به روی داغ‌هایم تا نبـیـنی داغ دیگـر را           تکلم کن؛ به اشک دخترت بنگر برادرجان

تو میگردی به دور محمل خواهر؛ یقین دارم           که می‌گردد در اطراف سرت مادر برادرجان

اگـر بـالای نـی یــاد رســول‌الله افـتـادی           نگه کن بر گل روی علی‌اکبر، برادرجان

تـمـام داسـتـان کـربـلا را مــادرم گـفـتـه           نمی‌کردم سرت را روی نی باور برادرجان

تو با قدقامت خود بر فراز نی قیامت کن           من از تفسیر قرآنت کنم محشر برادرجان

زبان من کُند در پهن‌دشت کوفه اعجازی           که دست و تیغ حیدر کرد در خیبر، برادرجان

کنار نیزه‌ات بر قلب «میثم» آتشی ریزم           که عالم را بسوزاند در این آذر، برادرجان

: امتیاز

زبانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

باید که از زنـدان غـم‎هـا پَـر بگـیرم            یک‎بار دیگر روضه را از سر بگیرم

وقـتـی گـرفـتـارم خـواهرها چگونه            راه فـراری از دل لـشگـر بگـیـرم؟


من که نخ عمامه‎ام حبل المتین است            سخت است از عمامه خاکستر بگیرم

اصلا تمام سعی من در راه این است            گهـواره را از حـرملـه دیگر بگیرم

شلاق هی خورده به پهلویم چه بهتر            در این میـانـه روضـۀ مـادر بگیرم

شـرمنـده از بـابـا شدم بـیـمـار بودم            آخـر نشد از قـاتـلش خنجـر بگـیرم

با سهل گـفتم نیزه داران را نما دور            تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم

بـیـن قــنــوتـم آرزوی مــرگ دارم            شاید که مرگ خویش را آخر بگیرم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

از سهل کهنه پارچه درخواست کردم            تا مرهمی بر زخم این پیکر بگیرم

مصایب ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کوفه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آوَرد میـانِ شهـر زینب حـیـدرش را            آن خطبه‌های قاطع و شور آورش را

با هـیـبتِ زهـرایـی خود این عـقـیـله            آوَرد در کـوفـه سپـاه و لـشگـرش را


آوَرد مـریــم هــای در بـنــدِ اســارت            آوَرد گـل هـای شـهـیــدِ پــرپـرش را

اینجـا عـلـی در قـامتِ زیـنـب رسیده            تا که سپـر بـاشد سَـرِ پیـغـمـبرش را

حُجب و حیایش کامل است این شیرزاده            دست کسی هرگز نگیرد مَعجرش را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد؛ موضوع سنگ جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید.ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

از هر طرف سنگ است می‌آید به سویش            سنگ است می‌آید که بشکاند سَرَش را

گاهی به سمت او، گـاهی سویِ نیـزه            سنگ است باید بشکند بال و پرش را

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زینب نبود از غصّه می‌مُرد آن زنی که            می‌دید بر نِی خـنده‌های اصغـرش را

مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همین که داغ رسید عمّه را صدا کردی            نشستی و وسـط خـیـمه ها دعـا کردی

چـقـدر داغ که در نـیـم روز دیـدی تو            چـقـدر عـمر که دائم خـدا خـدا کردی


خدا نخواست که در کربلا شهید شوی            به جای آن همه جا را تو کربلا کردی

حـسین قـاری قـرآن روی نـیزه شد و            تو خطبه خواندی و تفسیر آیه ها کردی

زلال جـاری گـریه بهـانه می خـواهـد            بهانه را چقدر خوب دست و پا کردی

زمـان دیـدن لبـخـنـدهـای یـک نـوزاد            بـنـا نـبـود به گـریـه، ولـی بـنـا کردی

میان کوچه و بازار روضه خوان بودی            اساس هیئت ما را خودت به پا کردی

تو هم شهید همان سال شصت یک هستی            که سالهـا به هـمان روز اقـتـدا کردی

: امتیاز

مرثیه و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تو یـادگـار حـسیـنی که کـربـلا دیـدی            شـبـیـه عـمّـۀ مظـلـومـه ات بـلا دیدی

"سری به نیزه بلند است"را شما دیدی            و غـارت حرم و خـیمه گـاه را دیـدی


دو چشم گریـۀ تو تا هـمیشه آباد است

در این سکوت تو صدها هزار فریاد است

بـرای گـریـه ات آقا اشـاره کـافـی بود            همین که چشم تو بینَد سه ساله کافی بود

گلوی نازک یک شیرخواره کافی بود            به آب دادن ذبحـی نـظـاره کـافـی بود

تو را به غصّه چهل سال مبـتلا دیدند

به لحـظهْ لحظهْ گریز تو کـربلا دیدند

 اگرچه عصر دهم قسمت تو غم گردید            که سایـۀ پـدرت از سـر تو کـم گردید

نصیب تو فـقـط آه و غـم و الـم گردید            ز بـار غـصۀ یـاران قَـدِ تو خـم گردید

اگرچه تبْ نگهت را ز درد، تیره نمود

خـدا برای امـامت تو را ذخـیـره نمود

دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فـراوان داشت            دو پلک چشم ترِ تو همیشه باران داشت

همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت            به سینه روضۀ مکشوف چون هزاران داشت

سه شعبه دیدی و تیر و گلوی اصغر را

تو تیغ دیدی و خنجر به روی حنجر را

به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود            و پاره پاره دلت از جفای حـرمله بود

به دست و پای تو دراین مسیر سلسله بود            غمی که کُشته تو را شام بود و هلهله بود

شهـادت ارث شما بود و اعـتـبار شما

به ظـلمْ سوی اسارت کـشید کـار شما

چه رفت بر دل غمدیده ات به دفن پدر            درون قـبر زدی ناله ای ز سوز جگـر

سری نمانده کنی رو به سوی قبله دگر            رواست خون بشود جاری از غمت ز بصر

به دفن شاه شهـیدان کـفـن نبود آنروز

به زیر آن همه نیـزه بدن نبود آنـروز

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به نوک نی سرِ خورشید ماه قافله بود            نگـاهبان سر شیـرخـواره حـرمله بود

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای به جسم چاک چاکت مانده جای نیزه‌ها           وی سر نورانی‌ات شمس الضحای نیزه‌ها
تو به نوک نیزه‌ها قـرآن تلاوت می‌کنی           من به خـطبه می کنم تفـسیر پای نیزه‌ها


هم نگاهم را ز رویت بر ندارم لحظه‌ای           هـم دلـم دنـبـالت آیـد در قــفای نـیـزه‌هـا
خون ز حلقت روی دست نیزه داران ریخته؟           یا روان گردیده اشک بی‌صدای نیـزه‌ها
کاش از سنگ جفا پیشانی من می‌شکست           کاش روی قلب من می‌ماند جای نیزه‌ها
آشکـارا گریه می‌کـردند اگر در مـاتمت           کاروان می‌ماند در اشک عـزای نیزه‌ها
ای وجودت باغ گل از بوسۀ خـتم رسل           از چه پُر گشتی ز جای بوسه‌های نیزه‌ها
نیزه رفته در تن و سر مانده بر بالای نی           نـیـزه با تو یا تو گـشتی آشنـای نـیـزه‌ها
گر روم سوی وطن در نزد قـبر مـادرم           مو به مو گویم بر او از ماجرای نیزه‌ها
تا که همچون سنگ های کربلا گریند خون           روضه باید خواند "میثم" از برای نیزه‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو به نوک نیزه‌ها قـرآن تلاوت می‌کنی           من به خـون سر کنم تفـسیر پای نیزه‌ها

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر در کوفه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای کوفه از نوای خوشت نینوا حسین            ای درد عـالمی به نگـاهت دوا حسین

تا دست پیش آرم و گیرم سرت به بر            با پـای نـیـزه دار جـلـوتر بـیـا حـسین


خواهم که خون کنم ز رخت پاک حیف، حیف            دستـم نمی رسد به سر نـیـزه ها حسین

تو رأس نیزه، من به قـنوت نـماز شب            از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

ای کـاش می بـرُید سر خـواهـر تو را            تیغی که کرد رأس تو از تن جدا حسین

این غم مرا کُشد که به گـودال قـتلگاه            قاتل بـریـد رأس تو را از قـفـا حـسین

جای تو روی دوش نبی بود از چه رو            در زیر تیغ شمر زدی دست و پا حسین

دردا که شد سیـه عـوض جـامـۀ سیـاه            از تـازیـانه پیکر صاحب عـزا حسین

آن خنجری که حنجر پاک تو را برید            خون گریه کرد و ناله زد و گفت یا حسین

هر کس به وقت مرگ کلامی است بر لبش            میـثم تو را زند دم مردن صدا حـسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن موضوع تنور خولی و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. همانگونه که علما و مورخین در کتب تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۹۲؛ مُثیرُالأحْزان ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۶۰؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲۵؛  جلاءالعیون ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ۳۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۱۷؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح کرده اند خولی ملعون سر مطهر امام را در زیر تشت قرار داد نه در تنور خانه  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تو در تنور و من به قـنوت نـماز شب            از سوز دل به جان تو کردم دعا حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن و مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سر بشکنم به چوبۀ محمل که خون از آن            گردد روان به حرمت خون خدا حسین

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بِبَـریدم  که پـیام از تنِ بی سر دارم            حـرفها با سپهِ کـوفه ز حـنجـر دارم

شِکوه بر فاطمه دارم ز جسارتهاتان            من شکـایت ز شما نزد پیـمبر دارم


تشنه کشتید و بُریدید سرِ مهمان را            حال این رختِ اسیریست که در بر دارم

مَحرمان را همه کشتید و زبان دار شُدید            غارت آزاد شد و دست به معجر دارم

بـزنـیـدم ببَـریـدم به هـمه می گـویـم            من در این دشتِ بلا چند برادر دارم

بار بستید و برفتید ولی من چه کنم            من که از معرکه هفتاد و دو پیکر دارم

یا اجـازه بدهـید اینهمه را دفن کـنم            یا گـذارید که انگـشتِ جـدا بر دارم

یکطرف بی سر و بی دست، علمدارِ رشید            یکطرف دستِ عـلمدارِ دلاور دارم

دارم اینجا به حرم یک تنِ ارباً اربا            و سرِ نیـزه سرِ زخـمیِ اکـبـر دارم

رأسها را که بریدید و سرِ نیزه زدید            دستها را چه کنم،اینهمه لشگر دارم

یکطرف کعب نی و حرف بَد و سوی دگر            تازیانه به سر و صورتِ  خواهر دارم

خواهرانی همه معصوم و عفیف و مضطر            داغدیده به برم، اینهـمه مـادر دارم

یا اخی بوسه به رگهای بریده بزنم            زانکه مأموریتِ تازه ز حیدر دارم

بـوسۀ حـنجـرۀ تو نَـفَـسِ تـازه دهـد            تا ببیند که من هم کس و یاور دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد

یکطرف غنچۀ نشکفته که پرپر کردید            یکطرف مانده دوتا گمشده دختر دارم

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـبـریـدم! پـسـر مـادرم ایـنـجـا مـانـده            پنج تن یک تـنه بر دامن زهـرا مانده

هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند            مونـس بی کسی من تک و تنهـا مانده


کاش میشد که لبـاسی برسانم به تنـش            آبروی همه عریان روى صحرا مانده

بین یک گونی کهـنه سـر او را بردند            تـه گـودال ولـی پـیـکـر او جـا مـانـده

ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم            سـاربـان راه مـرو هـمـسـفـر ما مانده

چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً            بس که از دور تنـش مثل معـما مانده

باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟            بـاز هـم آمـده ایـن حـرمـلـۀ وا مـانـده

بـرسـانـیـد خـبـر را به عـلـمدار حـرم            آل عصمت همه در زیـر لگـدها مانده

ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بـشوم            چشم من سمت عـلی اکـبرم اما مـانده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـرسـانـیـد خـبـر را به عـلـمدار حـرم            چـادر زیـنـب تـو زیـر لـگـدهـا مانـده

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

افـتاده بود روی زمین و کـفـن نداشت            آن یـوسف شهید به تن پیـرهن نداشت

پیکر بدون سر به روی خاک مانده بود            سر روی نیزه بود و اثر از بدن نداشت


غـرق ستـاره بـود تن آسـمـان عـشـق            خورشید هم فروغ چنین شب شکن نداشت

وقـتیکه عصر روز غریبی رسیده بود            عالم به قدر زینب کبری محن نداشت

گلبوسه داد چون به گلوی حسین خویش            آن قدر گریه کرد که تاب سخن نداشت

انگـشتی از اشـاره به خـاتم فـتاده بود            ای کاش قـتـلگـاه دگر اهـرمن نداشت

بعد از سه روز آن گل بی غسل و بی کفن            جز بـوریا برای تن خود کـفن نداشت

می رفت تا که محـو کـند کاخ ظلـم را            نیلوفری که فرصت پرپرشدن نداشت

غمنامه ای نوشت «وفائی»و می گریست            چون شمع چاره ای بجز از سوختن نداشت

: امتیاز

ترسیم وقایع شام غریبان حسینی

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

زیـر نـور کـمی از مـاه، بـدن ها پـاره            خیمه ها سوخته، جمعی ز حـرم آواره

آنطرف تر تن هجده گـل زهرا بی سر            اینطرف خواهری از داغ عزیزش پرپر


آنطرف نعش امامی ته مقـتـل، عریان            اینطرف جسم امامیست به خیمه سوزان

آنطرف ریخـتـه هـر سـو بـدن ثـارالله            اینـطـرف خـرمـن آتـش به تـن آل الله

آنطرف تر همه کشته شده ها محترمند            اینطرف جمله شهیدان خـدا بی کـفـنند

آنطرف خـیـمۀ کـفار مرتب شده جمع            اینطرف خیمه اطهار بسوزد چون شمع

آنطرف بر سر هر نیزه سری بالا رفت            اینطرف آهِ دل از هر جگری بالا رفت

آنـطـرف هـمهـمۀ حـمـله و غارت آید            اینطرف زمـزمۀ حـصر و اسارت آید

آنطرف صـدر نـشیـنـند امیـران سپـاه            این طرف خاک نـشیـنند اسیران بِراه

آنطرف جـایـزه دارند سپـاهی گـمـراه            این طـرف پـیـکـر عـریـانِ اباعـبـدالله

آنطرف لشگری از غیرت و مردی محروم            این طرف زیر سم اسب امامی مظلوم

وای از حـال دل فـاطمه، با چه حالی            طِی کـند ناله کنان هر طرفِ گـودالی

زینب آمد که کند مـادر خود را یاری            یا که مادر کند از دخـتر خود دلداری

تسلیت صاحب عزا، یوسف زهرا، مهدی            انتـقـام است فـقـط مَـرهم غـمها مهدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آنطرف تر تن هجده گـل زهرا بی سر            اینطرف مقنعه و چادر و چندین معجر

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

آنطرف پیر و جوان قبلۀ مَردم شده ها            این طرف بوته به بوته است پُر از گمشده ها

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : مجید نجفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

در معرض گرما به تماشا بدنش را            حتی ز تنش برد کسی پیرهـنش را

بر نِی سر او جالس و بر تیرهٔ صحرا            کردند رها، از سرِ تحـقـیر تنش را


بر باد رود کون و مکان آه اگر که            از بـاد بگـیـرنـد سـراغ کـفـنـش را

جا دارد اگر از نگهـش سیـل ببارد            آن دیده که کردند پُر از خون دهنش را

گودال مجالِ سخن از شاه گرفت و            خنجر ز جفا ذبح نموده سخـنش را

ای وای اگر مـادر آن کـشته ببـیـنـد            در لُجهٔ خون حالت پرپر زدنش را

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای شاه سر بُریـده عزیز خـدا حسین            این سرزمین گرفته شمیم تو را حسین

این خاک بوی خون گلو را گرفته است            این سرزمین برای تو شد خون بها حسین


مقـتل نوشته روی تنـت پـا گـذاشـتـند            در زیر دست و پا، زده ای دست و پا حسین

مقـتـل نوشته پیکـر تو نرم گشته بود            با هر نسیم جـسم تو شد جابجا حسین

مقـتل نوشته حد حرم را چهـل زراع            رفـتـه تن بـدون سـرت تا کجا حسین

مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند            حتما  شبـیه مـادرتـان بی هـوا حسین

مقتل نوشته رأس تو را بد بـریـده اند            چون از جلو بریده نشد از قفا حسین

مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند            یک عـده گـرگ های بی حـیـا حسین

مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد            با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین

مقتل نوشته زیر گـلـو نحر گشته بود            پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین

هر ضربه را برای رضای خدا زدند            شمشیر، نیزه، سنگ و حتی عصا حسین

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : فاضل نظری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک           لَم تَقُل شیئا سِوا: قُم یا اخا! أدرِک اخاک!

مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر           مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک


عِندَما کُلُ یَـرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسَل           خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک

کلُّ مَن فِی الموکبِ قالَ خُذینی یا سُیوف           تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک؟

یَـلـمَعُ النُّـور الذی سَـمّـاهُ مصباحَ الهُـدی           تا قیامت می درخـشد این چـراغ تابناک

داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست           نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن قالب شعر : غزل

مـصـحـف آیـه آیـه‌ام، آیـۀ پــاره پــاره‌ام           زخـم تن تو هم عـدد با غـم بی شماره‌ام
اشک دو دیدۀ ترم وقف گلوی خشک تو           خون گلوی خشک تو می چکد از نظاره‌ام


مـاه کـنـار عـلـقـمـه مهـر میـان قـتـلـگـه           آه که پشت خیمه ها گم شده یک ستاره‌ام
می زنم از درون دل بوسه به زخم حنجرت           می رسد از چهار سو کعب نی دوباره‌ام
در یم خون نظاره کن از سر نی اشاره کن           تشنـۀ یک نـظاره و کـشتۀ یک اشـاره‌ام
یوسف من چه غم اگر مانده برهنه پیکرت           پـیـرهـن تـنـت شـده قـلـب هـزار پـاره‌ام
گریۀ دخترت برد صبر و قـرار از کـفم           خندۀ قاتـلت زند بر دل و جـان شراره‌ام
بی تو چگونه سر کنم با سر تو سفر کنم           من که اسیر عشق تو از دل گاهـواره‌ام
نـاشـده طـی زیـارتـم در سـفـر اسـارتـم           مانده هزار مشکل و رفته ز دست چاره‌ام
شعلۀ شعر میثمت سوخته قلب سنگ را           او که هماره سوزد از سوز دل هماره‌ام

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : غزل

ای هـمـۀ عـمـر من لحـظـۀ دیـدار تـو            تـنـد مـرو تا کـنـم جان خود ایـثـار تو
با چه دلی می بری از من مظلومه دل            ای که دلـم از ازل بـوده گـرفـتـار تـو


تـنــد مــرو از بـرم کـز بـغـل مــادرم            بوده نگـاهـم فـقـط بر گـل رخـسار تو
اهل حرم چون سپاه دور تو با تیـر آه            دخت عـلی پیش رو جای عـلـمدار تو
صبر کن ای تشنه لب تا که در این تاب و تب            آب به طفـلان دهـد دیـدۀ خـونـبـار تو
بـا دل افـروخـتـه بـا جـگـر سـوخـتــه            بر تو دعـا می کـنـد عـابـد بـیـمـار تو
دشمن اگر از عناد گوش به پندت نهاد            در پی پـاسخ نبـود سنـگ سـزاوار تو
با همه داغ جگر نیست به من سخت تر            لحـظـه ای از لـحـظـۀ آخـر دیـدار تـو
یار تو را می برد، گرگ تو را می درد            یوسف من می روی دست خـدا یار تو
سینه ام آمد به تنگ شد جگرم چنگ چنگ            کاین همه گرگ آمده بر سر بازار تو
مشتری تو خداست با همۀ هست خود            "میثم" بی مایه هم گـشته خـریـدار تو

: امتیاز

مصائب غروب روز عاشورا

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته           چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته

چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده           که حکایت می کـند از نـیـنـوایی سوخته


بند بـنـدش از جـدایی ها شکـایت می کند           روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته

روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب           پـیـش روی کـاروانِ آشـنـایـی سـوخـتـه

روضه میخواند از آن نی، آه، آه آن نی که خورد           بر لـبـانـی تـشنـه و بر آیـه هـایی سوخته

این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری           غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته

دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا           نسخه ای خـطی ز داغ ماجرایی سوخته

تـکّـه تـکّـه در عــبـا آئـیـنـۀ روی نـبــی           آیـۀ تـطهـیـر می خـواند کـسایی سـوخته

دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار           گل به گل دامانش آتش، دست و پایی سوخته

بر لبم گاه از دل این آتش زبانه می کشد           آتـشی مکـتوم از کـرب و بـلایی سوخته

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رَوی به جانب لشگر برو خداحافظ            که نیست چارۀ دیگر برو خداحافظ

برو ولی کمی آهـسته تر برادر جان            چو جان ز پیکر خواهر برو خداحافظ


پس از پیمبر و آلش دلم به تو خوش بود            عـزیـز جان پـیـمـبـر برو خداحافظ

به لشگری که ندارند غیرِ بغض علی            مگو سخن تو ز حیدر برو خداحافظ

بـپـوش پـیـرهنِ دستـبـاف مـادر را            تویی و غـارت پیکر برو خداحافظ

ولای دست تو قلب صبورِ زینب شد            به حـول قـوۀ داور بـرو خـداحـافظ

قسم به عصمت زهرا نمیدهم هرگز            به خصم،یک نخِ معجر برو خداحافظ

برای دین خـدا حاضرم شوم تا شام            اسیر و بی کس و یاور برو خداحافظ

ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیـراب            به حصرِ نیزه و خنجر برو خداحافظ

سرت به نیزه رود گر برابرِ زینب            خـدا که هست برادر؛ برو خداحافظ

تو زیر چکمه و من زیر تازیانه ولی            بپاست خـطبۀ حـیـدر برو خداحافظ

به شام و کوفه به ذکر علی ولی الله            کـنم قـیامتِ محـشر بـرو خـداحافظ

پیام خون تو را تا مدینه خواهم برد            اگر چه با دل مضطر برو خداحافظ

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

بـرای زیـر گـلـویـت امـانـتـی دارم            که مانده بوسۀ مـادر برو خداحافظ

به پای مرکـبت افـتـاده نـازدانـۀ تو            امـان ز گـریۀ دخـتر برو خداحافظ

زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

قـدم قـدم ز حـرم میـشوی جـدا برگرد            بدون خواهر خود میروی کجا برگرد

به پای تو همه گـیسوی من سفـید شده            نزن به سیـنۀ من دست رد اخا برگرد


به گـردنت به خـدا حـق مـادری دارم            به حرمتی که بُوَد بین ما دو تا برگرد

ز کـودکـی روش دلـبـری ز تو بـلـدم            قـسـم به مـادرمان فـاطآمه بیا بـرگرد

تـمام ترس من اینـست گـیسوان سرت            گره گـره بـشود، بیـن پنجـه ها برگرد

ز قـبل آنکه به پیـشم تن تو در گودال            جدا جـدا بشود زیر دست و پـا برگرد

بـیا و پیـش از ایـنکه به تـیـزی نـیـزه            کسی به هم بـزند پـیکـر تو را برگرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل اغراق گویی و ایراد محتوایی و روایی حذف شد؛ لازم به ذکر است که تا قرن دهم هیچ نامی از ذوالجناح نیست و این نام برای اولین بار در کتاب روضة الشهدا آمده است

به ذوالجناح سپردم به هر کجـا دیـدی            حسین خُورَد زمین زود سوی ما برگرد

مصائب شب عاشورا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

متاب ای ماه امشب، تا نبینم صبح فردا را           ببار ای اشک تا دریا کنم دامان صحرا را
بریز ای آسمان خون جای باران بر زمین امشب           که پرپر میکند فردا خزان گلهای زهرا را


بگریید ای تمام اهل عالم آن چنان امشب           که با اشک خود از خجلت برون آرید سقا را
ندای ارجعی دل بُرده از هفتاد و دو عاشق           صدای العطش آتش زده اعماق دریـا را
وضو گیرید از خونِ دلِ خود ای بنی هاشم!           که بردارید فردا از زمین، قـرآن لیلا را
نگهدار ای سکینه! اشکهای دیدۀ خود را           که در گودال خون فردا بشویی جسم بابا را
میا ای آفـتابِ صبح بیرون از افـق فردا           که با سوز عطش اصغر ندارد تاب گرما را
الهی مهـر زندانی شود در سیـنۀ مشرق           که در گودالِ خونﹾ زهرا نبیند ظهر فردا را
بگردید آل یاسین سخت فردا در بیابان ها           که دریابید زیر خارها گـل های طاها را
سپاه حق و باطل صف کشیدند از دو سو میثم           میان این دو صف بشناس دنیا را و عقبا را

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : امیر علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یعـقوب های چشم مرا گـریه پیـر کرد            عطر حرم رسید و مرا هم اسیـر کرد

بیـش از گـدا نبـودم و اما به لـطف تو            رخت غـلامـی تو مـرا هـم امیـر کرد


دیگر غذای خانۀ مان باب میل نیست            تنهـا مـرا غـذای عـزاخـانه سیـر کرد

هر شب برای زخم لبت گریه می کنم            غمهای روضۀ تو مرا گوشه گیر کرد

بر روی نیزه رفت که ما بندگی کـنیم            آقای ما کرم به صغـیر و کـبـیـر کرد

تا پشت و روی پیکرتان را یکی کـند            ده تا سـواره را عـمر سعد اجـیـر کرد

وقـتـی کـفـن بـرای تن پـاره ات نـبـود            با احتیاط پیکرتان را حصیر کرد…

فـطـرس بـیا سـلام مـرا تا حـرم بـبـر            یعقوب های چشم مرا روضه پیر کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع هلال و ... و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

آتـش زده مـرا بـخــدا روضـۀ هــلال            آورده بود آب و ولی او چه دیـر کرد